بازباران با ترانه میخورد بر بام خانه یادش بخیر نمی دانم ابرها عوض شده اند یا دیگر آسمان به لذت گذشته نمیبارد که انقدر چتر باز شده اند آدمها .نه ماها عوض شده ایم .دستهای کوچکمان و پاهای بی قرارمان کجای دنیا گم شده اند که دیگر همانند آن زمانها پرو بال نمی زنند برای خیس شدن....
♥ نوشته شده در شنبه سی و یکم تیر ۱۳۹۶ ساعت 1:20 توسط میترا(خورشید آزاد) |